فرهنگ
در زمانهای که فیلمها و نمایشگاههای میلیاردی معمول و روال شدهاند، تئاتر هم توانسته خود را به آنها برساند و ثابت کند میتواند میلیاردر شود. اما بار دیگر همان سوال کلیشهای از پشت پرده سرک میکشد؛ وقتی که از مخاطب حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟ مخاطب چه تاثیری بر فرایند تولید تئاتر گذاشته است؟
اشتیاقِ ملالآورِ فرهادی به داوریِ اخلاقی و واگذاریِ چندباره آن به تماشاگر، زمینه شکلگیریِ پرسش و پاسخهایِ فراوانِ پس از پایان فیلم را فراهم میکند که نه تنها مانعی برای پرداختن به ایده متن اصلی را فراهم میکند، بلکه مقامِ داوری، آن هم از نوع اخلاقی را به چنین مرتبهای فرو میکاهد.
این یادداشت به فیلم «طبل» اثر کیوان کریمی میپردازد، نویسنده مهمترین ویژگی فیلم را نحوه مواجههاش با شهر و بازنمایی آن میداند. به زعم نویسنده، کریمی در فیلمهایش به دنبال مرئیکردن شهر «مطرودین» است.
این که ما در نمایش «سربسته از تهران» شاهد سوژه ماخولیایی هستیم یا نه، مسئله این نمایش نیست. پرسش اساسی که پس از دیدن سربسته با آن مواجه میشویم این است: ابژه از دست رفته کاراکتر زن این نمایش چیست؟ جامعه ما چه چیزی یا چه کسی را از دست داده است؟ و با از دست رفتن این ابژه در حقیقت چه چیزی را از دست دادهایم؟
دو بیانیه متأخر درباره رئالیسم ادبی در زیر آمده است، بیانیههایی که دقیقاً نمونه نوعی زمانه خودند و به ظرافت خصوصیات آن دوره را بازتاب میدهند، آنقدر معیار و به هنجارند که یک رماننویس رئالیست حتماً به خود میبالید اگر میتوانست آنها را از عرصه تخیل به شکل نوشته واقعی درآورد.
زبان آمیخته حاصل زندگی دو فرهنگی و چندفرهنگی است و از آغاز تمدن انسان وجود داشته است. آیا افراد از زبان آمیخته همواره به نشانۀ برتری اجتماعی استفاده میکنند یا گاه، طبیعت زبان این وضعیت را میسازد؟