skip to Main Content
کووید- ۱۹ ما را به یک «جامعه‌ی بقا» تقلیل داده است
اسلایدر سیاست

پیونگ چول هال در گفت‌وگو با EFE

کووید- ۱۹ ما را به یک «جامعه‌ی بقا» تقلیل داده است

کرونا به خوبی نشان داد که ما امروز در جوامعی زندگی می‌کنیم که بر پایه ترس از مرگ بنا شده است و آدم‌ها تلاش می‌کنند تا برای بقا و طولانی‌کردن زندگی خود وارد جنگ با دیگران شوند.

«بقا به امری مطلق بدل خواهد شد، گویی که در یک وضعیت دیرپای جنگی به سر می‌بریم». فیلسوف کره‌ای بیونگ- چول هان در مصاحبه با Efe دنیای مابعد کووید- ۱۹ را این‌طور در نظر می‌گیرد: «یک جامعه بقا که مفهوم زندگی خوب در آن تماما از دست می‌رود، جایی که لذت نیز در راستای سلامت قربانی می‌شود».

این فیلسوف کره‌ای-آلمانی که شهرت جهانی دارد، در مصاحبه زیر نگرانی‌هایش در مورد نحوه‌ای که ویروس کرونا رژیم‌های مراقبتی و قرنطینه‌های زیست-سیاسی، کاهش آزادی، پایان بخشیدن به لذت، و آشکار ساختن فقدان انسانیت در میان هیستری جمعی و ترس را بر ما تحمیل کرده، بیان می‌دارد.

«مرگ، دموکرات نیست»، هان در حالی که معتقد است این بیماری تفاوت‌های اجتماعی نهان را آشکار ساخته است در این مورد هشدار می‌دهد و می‌گوید «اساس جهانی‌سازی، بیشینه‌سازی سود است» و «سرمایه ماهیتا انسان‌گریز است». به اعتقاد وی، در اوج این پاندمی، «این امر جان بسیاری را در اروپا و آمریکا گرفته است». هان معتقد است که این بحران «تضمین خواهد کرد که قدرت جهانی، کمی بیشتر به سمت آسیا حرکت می‌کند» و از غرب فاصله می‌گیرد- این طلوع یک عصر جدید است.


کویید- ۱۹ آسیب‌پذیری انسان را دموکراتیک ساخته است. شما فکر می‌کنید که ما اکنون شکننده‌تر و قابل دستکاری‌تر هستیم؟ آیا ما ساده‌تر از قبل در دستان اقتدارگرایی و پوپولیسم قرار می‌گیریم؟

کووید- ۱۹ در حال حاضر آشکار ساخته است که آسیب‌پذیری و فناپذیری انسان دموکراتیک نیست و به موقعیت اجتماعی بستگی دارد. مرگ، دموکرات نیست. کووید- ۱۹ هیچ چیز را عوض نکرده است. مرگ هیچ وقت دموکرات نبوده است. پاندمی به‌ویژه تحول اجتماعی و تفاوت‌های موجود در جوامع را آشکار می‌سازد. امریکا را در نظر بگیرید. افریقایی-آمریکایی‌ها به مقدار بی‌تناسبی نسبت به سایر گروه‌ها در حال مرگ هستند. اوضاع در فرانسه نیز مشابه است. فایده محدودیت‌های رفت و آمدی چیست وقتی که قطارهای حومه که پاریس را به مناطق کم درآمد وصل می‌کنند بسیار متراکم از جمعیت هستند. فقیران شاغل با زمینه مهاجرتی و ساکن حومه شهر، به قرارداد‌های کاری متعهد می‌شوند و به‌خاطر کووید- ۱۹ جان خود را از دست می‌دهند. شما می‌بایست کار کنید. کارگران دور-کار قادر به پرداخت هزینه پرستار، کارگران کارخانه، نظافتچی‌ها، فروشندگان و جمع‌کنندگان زباله نیستند. از طرف دیگر، ثروتمندان در خانه ویلایی خود در قرنطینه می‌مانند. لذا این پاندمی نه تنها مشکلی پزشکی، بلکه یک مشکل اجتماعی است. دلیل دیگری که چرا تعداد زیادی از مردم در آلمان جان خود را از دست نداده‌اند، این است که مشکلات اجتماعی در آلمان به اندازه سایر نقاط اروپا و آمریکا جدی نیست. سیستم سلامت نیز در آلمان بسیار بهتر از آمریکا، فرانسه، انگلیس یا ایتالیا است. اما حتی در آلمان، کووید- ۱۹ تفاوت‌های اجتماعی را آشکار می‌سازد. در آلمان نیز، افرادی که از نظر اجتماعی ضعیف هستند، سریع‌تر می‌میرند. مردم فقیری که نمی‌توانند از پس هزینه‌های رفت و آمد با خودروی شخصی بر بیایند، مجبور به استفاده از اتوبوس، قطار و مترو‌های شلوغ می‌شوند. کووید- ۱۹ نشان می‌دهد که ما در یک جامعه درجه دو زندگی می‌کنیم. مشکل دوم این است که کووید- ۱۹ منجر به دموکراسی نمی‌شود. همان‌طور که بر همه آشکار است، ترس بستری برای استبداد است. در بحران، مردم، مجددا مشتاقانه خواهان رهبرانی قدرتمند هستند. ویکتور اربان[۱]Viktor Orban به‌شدت از این نکته سود می‌برد. این امر وضعیت اورژانسی را به‌عنوان وضعیت نرمال بنا می‌نهد، و این پایان دموکراسی است.

آزادی یا امنیت. هزینه‌ای که ما برای مبارزه با پاندمی می‌بایست بپردازیم کدام است؟

در مواجهه با پاندمی، ما به سمت یک رژیم مراقبتی[۲]Surveillance زیست-سیاست محور مایل می‌شویم. نه تنها در زمینه ارتباط‌هایمان، بلکه در زمینه بدن‌هایمان نیز این اتفاق می‌افتد: سلامتی ما تحت نظارت مراقبت‌های دیجیتالی قرار خواهد گرفت. بنابر اشاره نائومی کلاین نویسنده کانادایی تبار، بحران، لحظه‌ای است که از آمدن سیستم جدیدی از قوانین خبر می‌دهد. شوک ناشی  از پاندمی، تضمین خواهد کرد که یک زیست-سیاست دیجیتالی به‌طور جهانی فراگیر می‌شود، و با سیستم نظارتی و کنترل خود، کنترل بدن‌های ما را در یک جامعه انضباطی زیست-سیاست محور در دست می‌گیرد و هم‌چنین به‌طور مداوم بر وضعیت سلامت ما نظارت می‌کند. در مواجهه با شوک پاندمی، غرب مجبور خواهد بود اصول لیبرال خود را رها کند. لذا غرب با یک جامعه قرنطینه‌ای زیست-سیاست محور مواجه می‌شود که دائما آزادی ما را محدود می‌کند.

همچنین بخوانید:  پیاده‌روی روی اعصاب ملت

عواقب ترس و احساس عدم امنیت در زندگی مردم چیست؟

این ویروس در حکم یک آینه عمل می‌کند و نمایانگر جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم. ما در یک جامعه بقا زندگی می‌کنیم که در نهایت بر پایه ترس از مرگ بنا شده است. امروزه، بقا امری مطلق است، گویی که در وضعیت دائمی جنگ به سر می‌بریم. تمامی نیرو‌های زندگی در حال استفاده شدن برای طولانی‌کردن زندگی هستند. یک جامعه بقا، تمام معنای زندگی خوب را از دست می‌دهد. لذت هم در راستای سلامتی‌ای قربانی می‌شود که خودش به هدف بدل شده است. سخت‌گیری در پارادایم ممنوعیت سیگار، خود شاهدی بر این هیستری بقاست. تا زمانی که زندگی بر سر بقاست، افراد ترس بیشتری از مرگ را تجربه می‌کنند. پاندمیک، به‌همراه خودش مرگ را مجددا عیان می‌سازد، چیزی که ما با دقت سرکوب کرده و به بیرون از خود سپرده‌ایم. حضور دائمی مرگ در رسانه‌های جمعی موجب نگرانی مردم می‌شود. هیستری بقا، جامعه را بسیار غیرانسانی می‌کند. همسایه شما به ناقل بالقوه‌ای بدل می‌شود که باید از وی دوری جست. افراد سالمند باید در تنهایی خود در خانه سالمندان جان بدهند، چرا که هیچکس به‌دلیل ریسک ابتلا، اجازه ملاقات آنها را ندارد. آیا طولانی ساختن زندگی به اندازه چند ماه بهتر از مرگ در تنهایی است؟ در این هیستری بقا، کاملا فراموش می‌کنیم که یک زندگی خوب چیست. در راستای بقا، حاضریم هرآنچه که زندگی را برای زیستن باارزش می‌سازد قربانی کنیم: معاشرت، هم‌نشینی و مجاورت. به‌دلیل پاندمی، محدودیت رادیکال حقوق اولیه، بدون چون و چرا پذیرفته می‌شود. خدمات مذهبی حتی در روز عید پاک نیز ممنوع است. کشیش‌ها نیز فاصله‌گذاری اجتماعی را رعایت می‌کنند و ماسک‌های محافظتی می‌پوشند. آنها کاملا ایمان را فدای بقا می‌کنند. نیکوکاری خود را در حفظ فاصله‌گذاری اجتماعی متجلی می‌سازد. ویروس‌شناسی موجب سلب قدرت از الهیات می‌شود. همه به متخصص ویروس‌شناسی گوش می‌سپارند که حاکمیت مطلق تفسیر از آن اوست. روایت معاد جای خود را به ایدئولوژی سلامت و بقا می‌دهد. در مواجهه با ویروس، ایمان به یک نمایش خنده دار فروکاسته می‌شود. و پاپ فرانسیس ما؟ او جذامی‌ها را در آغوش گرفت… ترس و هراس از ویروس اغراق‌آمیز است. میانگین سنی افرادی که در آلمان به‌دلیل ابتلا به کووید-۱۹ فوت کرده‌اند ۸۰ یا ۸۱ است. میانگین امید به زندگی در آلمان برابر با ۸۰.۵  است. واکنش هراسناک ما به ویروس نمایانگر این است که چیزی در جامعه ما اشتباه است.

آیا جامعه ما پس از کرونا بیشتر به طبیعت احترام خواهد گذاشت و بیشتر به انصاف و عدل روی خواهد آورد؟ یا برعکس، بیش از پیش خودخواه و فردگرا خواهد شد؟

افسانه‌ای به‌نام  «سندباد دریانورد» وجود دارد. در طی سفر، سندباد به جزیره کوچکی می‌رسد که شبیه به باغ عدن است. سندباد و همراهش با سرور از قدم‌زدن در این جزیره لذت می‌برند. آنها آتش روشن می‌کنند و جشن می‌گیرند. ناگهان جزیره خم می‌شود. درختان خم می‌شوند. جزیره در واقع پشت یک ماهی بسیار بزرگ بوده است که مدتی طولانی بی‌حرکت بوده و به‌همین جهت شن‌های زیادی روی آن قرار گرفته و درختان بر روی آن رشد کرده بودند. گرمای آتش بر روی پشت ماهی موجب آزردگی او شده است. ماهی به درون عمق آب می‌رود و سندباد به درون دریا می‌افتد. این افسانه، یک داستان اخلاقی است: به ما می‌آموزد که نابینایی بنیادینی در نوع بشر وجود دارد. وی حتی قادر نیست تا ببیند بر روی چه چیزی ایستاده است، و بنابراین، در راستای سقوط خودش حرکت می‌کند. نویسنده آلمانی آرتور اشنیتزلر[۳]Arthur Schnitzler با در نظر گرفتن خشم بشر برای نابودسازی، نوع بشر را با بیماری مقایسه می‌کند. ما مانند باکتری و ویروس بر روی سطح کره زمین عمل می‌کنیم، بی‌رحمانه تکثیر می‌شویم و در نهایت میزبان خود را نابود می‌سازیم. رشد و نابودی به‌همراه یکدیگر از راه می‌رسند. اشنیتزلر چنین عقیده دارد که آدمیان تنها قادر به تشخیص رده‌های ابتدایی بوده و همانند باکتری‌‌ها، نسبت به رده‌های بالایی نابینا هستند. بنابراین، تاریخ نوع بشر، یک کشمکش ابدی در برابر امر الهی است، چیزی که لزوما به‌وسیله انسان نابود شده است. پاندمی، نتیجه بی‌رحمی انسان است. ما به‌طور بیرحمانه‌ای در اکوسیستم حساس مداخله می‌کنیم. متخصص دیرینه‌شناسی[۴]Paleontology، اَندرو نول،  به ما می‌آموزد که بشر تنها لایه سطحی کیک تکامل است. کیک اصلی حاوی باکتری‌ها و ویروس‌هایی است که بیم آن می‌رود تا به لایه‌های بیرونی نفوذ کنند، یا حتی در هر زمان، آن لایه بیرونی شکننده را بازستانند. سندباد دریانورد، که باور دارد که پشت ماهی یک جزیره امن است، استعاره دائمی از بلاهت بشری است. آدمی فکر می‌کند که در امنیت به‌سر می‌برد، در حالی‌که مساله صرفا بر سر زمان است، قبل از اینکه توسط نیرو‌های طبیعی در قهقرا دریده شود. خشونتی که بشر به طبیعت روا می‌دارد با نیرویی بس عظیم‌تر مقابله به مثل می‌کند. این امر، دیالکتیک انسان-محوری است. در این زمان، بشر بیش از زمان‌های دیگر در معرض تهدید است.

همچنین بخوانید:  کرونا، قوز بالا قوز

آیا کووید-۱۹ جراحتی برای جهانی‌سازی به‌شمار می‌رود؟

اساس جهانی‌سازی، بیشینه‌سازی سود است. برای مثال، ساخت ابزار‌های پزشکی مانند ماسک‌های محافظتی یا دارو به آسیا منتقل شده است. در اروپا و آمریکا، این امر به هزینه جان بسیاری از افراد منجر شده است. سرمایه، انسان‌گریز است. ما دیگر نه محض خاطر انسان، بلکه برای سرمایه تجارت می‌کنیم. مارکس زمانی گفت که سرمایه، انسان را به اندام تناسلیش فرومی‌کاهد. آزادی فردی که امروزه به امری افراطی بدل شده است، در نهایت چیزی جز ازدیاد سرمایه نیست. ما به‌طور آزادانه خود را با این باور استثمار می‌کنیم که در حال محقق ساختن خود هستیم. در حالی‌که در واقعیت ما برده هستیم. کافکا به منطق متناقض خود-استثمارگری اشاره کرده است: حیوان شلاق را از دست اربابش می‌گیرد و خودش را شلاق می‌زند تا ارباب شود. در چنین موقعیت مضحکی، مردم در رژیم نئولیبرال هستند. بشر میب‌ایست آزادی خود را دوباره به‌دست آورد.

آیا ویروس کرونا و عواقب آن موجب تغییر نظم جهانی خواهد شد؟ چه کسی برنده این نبرد بر سر کنترل و هژمونی قدرت جهانی خواهد بود؟ آیا چین در برابر آمریکا خواهد ایستاد؟

احتمالا کووید-۱۹ برای اروپا و آمریکا خوش یمن نخواهد بود. این ویروس یک آزمایش فیزیکی است. کشور‌های آسیایی{شرقی}، که کمتر به لیبرالیسم فکر می‌کنند، نسبتا به‌سرعت پاندمی را تحت کنترل در آوردند، به‌ویژه با مراقبت زیست-سیاسی دیجیتال خود، و این چیزی است که برای غرب غیرقابل تصور است. اروپا و آمریکا گیر کرده‌اند. در مواجهه با پاندمی، درخشش خود را از دست داده‌اند. ژیژک ادعا کرده است که ویروس موجب براندازی رژیم چین خواهد شد. ژیژک اشتباه می‌کند. چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد. ویروس موجب توقف پیشرفت چین نخواهد شد، بلکه برعکس. اکنون چین، دولت مراقبت استبدادی خود را به‌عنوان الگویی موفق در برابر اپیدمی می‌شناساند. چین، تفوق سیستم خود را با غرور هرچه بیشتر به دنیا نمایش خواهد داد. کووید-۱۹ تضمین خواهد کرد که قدرت جهانی، کمی بیشتر به سمت آسیا حرکت می‌کند. با در نظر گرفتن این پرسپکتیو، این ویروس نمایانگر تغییر یک عصر تاریخی است.

 

 بیونگ چول هان ۱۹۵۹ در سئول به‌دنیا آمده و اکنون در مونیخ زندگی می‌کند. آثار این فیلسوف بیشتر درباره جوامع غربی است. او در کتابی به نام «روانْ‌سیاست» (Psychopolitik)، نئولیبرالیسم و روش‌ها و شگردهای تازه‌ این نظام برای اعمال سلطه را کاویده است.

پانویس‌ها

۱ Viktor Orban
۲ Surveillance
۳ Arthur Schnitzler
۴ Paleontology
یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗