زنان دستفروش مترو فقط محصول تغییرات اقتصادی نیستند و بهعنوان یک عامل تغییر اجتماعی باید مورد مطالعه قرار گیرند زیرا با این کار توانستهاند نظمعمومی و فضایعمومی یکی از مهمترین مراکز عمومی تهران را به چالش کشیده و هر روز به همه یادآوری کنند که زنانی در این شهر هستند که احتیاج به کار دارند. زنانی که هیچکس قادر نبوده برایشان کسب و کار مناسبی ایجاد کند.
پیش از زلزله فقط سه نفر در بم دچار ضایعه نخاعی بودهاند؛ یک نفر بر اثر تصادف و دو نفر مادرزادی اما بعد از زلزله این آمارهم زیر و رو شد، مثل خیلی چیزهای دیگر. لابد فکر میکنید با این آمار بالای ضایعه نخاعی، حتماً ساخت جدید بم شهری مناسب برای معلولان است؛ بهتر است درباره مشکلات معلولان این شهر از زبان خودشان بشنوید.
70 مرد که 30 نفرشان زیر 18 سال سن دارند، زبالههایی را که جمع کردهاند به پیمانکار تحویل میدهند و مزد میگیرند. عبدالله میگوید: «شهرداری پول میدهد ما اینجا زندگی کنیم لباس هم داده، ببین» همه بچهها یک لباس فرم نارنجی و سیاه بر تن دارند. پشت لباس نوشته شده، مجری طرح تفکیک از مبدأ.
منصوره بلخاری، امیر خراسانی و کاوه مظفری پژوهشگران اجتماعی با مطالعه موردی در منطقه نظام آباد و راهاندازی یک مرکز بزرگ خرید سعی کردند به این پرسشها تا حدی پاسخ دهند که آیا اجرای پروژههای عمرانی و کلان در محلات فرسوده، بیش از آنکه در خدمت محله باشد، محله را به خدمت خود در میآورد یا نه؟
اهالی قنبرآباد دامدار و کشاورزند. بیشتر مهاجران افغان و زابلیهایی که با تصور زندگی بهتر به اینجا آمدهاند. ساکنان از گلههای ارباب نگهداری میکنند، روی زمینهای کشاورزی ارباب کارگری میکنند و درعوض میتوانند در ساختمانهای ارباب یا آلونکهای کنار آغلها زندگی کنند.
موسیوند 30 ساله صورت آفتاب سوخته و خندانی دارد. 6 سال است مربی روستایی است: «از بچگی دوست داشتم معلم باشم و یک ماشین شاسی بلند داشته باشم. شدم مربی فرهنگی. شاسی بلندم هم شد این ماشین. عاشق کارم هستم. هر روز 100 تا 130 کیلومتر راه میروم. به دو سه تا روستا سر میزنم اما خیلی دلم میخواست به روستاهای بیشتری کتاب برسانم. میگویم بچهها گناه دارند. اگر یک کتاب هم بخوانند فکرشان عوض میشود، من برایم مشکلی نیست بیشتر بروم و بیایم.»
در دفترچه استخدامی آموزش و پرورش سلامت جسمانی و روانی برای استخدام، ضروری عنوان شده. حالا بد نیست شرایط دقیق ذکر شده برای استخدام را بدانید. نه شرط تحصیلی و توانایی و دانش که شروطی برای سلامت. شرایطی که خیلی از آدمها را از استخدام در سیستم آموزشی کشور محروم میکند.
محمد که در خیابان دستفروشی میکند، میگوید :«همه شغلمان را «آسیب» میبینند در حالیکه این شغل هم زیباییهای خودش را دارد. ما که رشوه میدهیم و برخورد تند هم میبینیم، پس چرا دستکم شغلمان را رسمی نمیکنند.»
وجود خانههای خالی تا حد زیادی به دو قطبی شدن جامعه دامن زده است. ۶میلیون خانوار در ایران مستأجرند و دو و نیم میلیون خانه خالی. حالا کاغذ و قلم بردارید و این اعداد و ارقام را ضرب و تقسیم کنید. به چه نتیجهای میرسید؟
یگانه در حال حاضر به عنوان یکی از چهرههای شاخص مبارزه با خشونت علیه زنان و افزایش مشارکت سیاسی آنها با چند بنیاد مردمنهاد در افغانستان همکاری میکند. او پس از انتشار روشنای خاکستر توانست به سمبلی از رنج و امید زنان افغانستان تبدیل شود؛ سمبلی از روشنای خاکستر.