skip to Main Content
شهرهای نامرئی به روایت تصویر
فرهنگ کیوسک

شهرهای نامرئی به روایت تصویر

معمار شیلی‌یایی، کارینا پوئنت تصمیم دارد از تمام شهرهایی که ایتالو کالوینو، در ۱۹۲۷ در رمان خود «شهرهای نامرئی*» توصیف کرده است تصویرسازی کند. در این رمان، مارکوپولو، هزار و یک‌شب‌وار، برای قوبلای خان، حاکم مغولی، شهرهایی عجیب را که در سفرهایش دیده توصیف می‌کند. هر شهر ویژگی خاصی دارد و به گونه‌ای که شهرها بیشتر به شخصیت‌هایی انسانی می‌مانند، هریک منحصر به فرد با خلقیاتی متفاوت از دیگری. کتاب کالوینو منبعی الهام‌بخش برای تخیلات شهری و معمارانه بوده است. در ادامه بخشهایی از توصیفات چند شهر نامرئی و تصویرسازی‌های پوئنت را می‌بینید.

/زورا/

«در پس گذر از شش رودخانه و سه رشته کوه، زورا سر بر می‌آورد. شهری که هرکس یک بار آن را دیده باشد، دیگر نمی‌تواند از یادش ببرد. البته نه از آن رو که زورا مانند دیگر شهرهای خاطره‌انگیز تصویری خاص در ذهن بجا می‌گذارد، بلکه به این دلیل که زورا این خصوصیت را دارد که نکته به نکته در خاطر آدمی جای گیرد: ترتیب خیابان‌ها، خانه‌های دوسوی کوچه‌ها، درها و پنجره‌های خانه‌ها، همه به یاد سپرده می‌شود، حتی اگر در هیچ یک از اینها زیبایی یا ویژگی نادری بروز نکند. راز شهر در طرز لغزش نگاه بر اشیایی است که مانند نت‌ها در یک نوشته موسیقی پشت سر هم می‌آیند، بی‌آنکه بتوان جای نتی را در آن تغییر داد یا پس و پیش کرد.»

ZORA__
شهر زورا

/دسپینا/

«به دو شیوه می‌توان به دسپینا رسید: با کشتی یا با شتر. و شهر برای کسی که از راه زمین می‌آید و آنکس که از راه دریا وارد می‌شود، دو جلوه متفاوت دارد.»

همچنین بخوانید:  زنان مجرد در جامعه متا‌هل
Despina
شهر دسپینا

/زهیره/

«آنچه به این شهر هستی می‌بخشد، هیچ‌یک از اینها نیست، بلکه همانا رابطه‌هایی است که میان اندازه فضاهایش و رویدادهای گذشته‌اش وجود دارد: فاصله بالای تیر چراغ تا زمین و پاهای آویخته تبهکاری که به دارش زده‌اند؛ طنابی که از تیر چراغ به هره خانه جلویی کشیده‌اند و نوارهایی از گل که بر فراز سر کسانی که به خاطر عروسی ملکه درخیابان رژه می‌روند، طاق نصرت بسته است؛ بلندی آن هره در قیاس با پرش مردی فاسق که به گاه سحر به قصد دیدار زنی از روی آن به دیگرسو می‌پرد؛ شیب سقف اتاقِ زیرشیروانی و خرامیدن گربه‌ای که از همان پنجره وارد می‌شود؛ خط شلیک توپ کشتی جنگی که ناگاه از پشت دماغه سربرمی‌آورد و گلوله توپی که اتاق زیر شیروانی را درهم می‌کوبد؛ سوراخ‌های تورهای ماهیگیری پاره شده و سه پیر مردی که نشسته بر بازوی لنگرگاه به دوختن پارگی‌ها مشغولند و برای صدمین بار داستان ناو جنگی مرد اشغالگری را برای هم تعریف می‌کنند که به گفته بعضی‌ها پسر حرامزاده ملکه بود و بدن پاره‌پاره‌اش را همان‌جا روی بازوی موج‌شکن رها کرده بودند. از خیزشِ دوباره این موج خاطرات شهر به مانند اسفنجی آماس‌کرده، جا باز می‌کند. توصیفی از زهیره، آنگونه که امروز جلوه می‌کند، باید تمام گذشته شهر را نیز در بر داشته باشد، اما شهر گذشته خود را باز نمی‌گوید. تنها، چون خطوط کف دست، نقشی از آن برخود دارد؛ گذشته‌ای که در گوشه و کنار خیابانها، در طارمیهای پنجره‌ها، در دست‌انداز پله‌ها، در آنتن‌های برق‌گیر، در دسته چوبی بیرق‌ها، و در هرجزئی از شیئی که به نوبه خود از خنجها، اره‌کردن‌ها، حکاکی‌ها، و تماس‌های مختصر اثر برداشته، نقش بسته است.»

همچنین بخوانید:  مقاله یک ربات در گاردین منتشر شد
ZAIRA
شهر زهیره

/ایزورا/

«می‌گویند ایزورا، شهر هزار چاه، روی دریاچه زیرزمینی عمیقی برپا شده است. هرجا ساکنان شهر سوراخ‌های دراز عمودی در زمین کنده‌اند و به آب رسیده‌اند، شهر نیز تا همانجا، و نه فراتر از آن، دامن گسترده است: پیرامون سبزفامش رنگ کناره‌های تاریک دریاچه مدفون شده را تکرار می‌کند، آنچنان که منظره‌ای نامرئی، منظره مرئی را مشروط می‌کند. گویی تمام آنچه زیر آفتاب در حرکت است با موجی به جلو رانده می‌شود که در زیر آسمان آهکی صخره محبوس مانده است.»

isaura
شهر ایزورا

/دیومیرا/

«ویژگی دیومیرا درآنست که وقتی شخص در یک شب اواخر تابستان، آنگاه که روزها کوتاه‌تر می‌شوند و چراغ‌های رنگارنگ بر سر دکانهای که غذای سوخاری می‌فروشند روشن است، به آنجا می‌رسد و صدای زنی را که از بالای یک مهتابی فریاد می‌کشد اووووه! می‌شنود، به تمام کسانی که گمان می‌کنند شبی اینچنین را به خوشی گذرانده‌اند و شادکام بوده‌اند، رشک می‌برد.»

DIOMIRA
شهر دیومیرا

 

* کتاب شهرهای نامرئی به ترجمه ترانه یلدا به دست نشر باغ نو در سال ۱۳۸۱ منتشر شده است. بخش‌های نقل شده از کتاب برگرفته از ترجمه ایشان است.

0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗